پیشنهادی:

گزارشی از انحرافات جنسی و شاهدبازی یکی از اقطاب صوفیه در ترکیه (اوغور کورونماز)

کلیپی درباره انحرافات جنسی و شاهد بازی یکی از اقطاب صوفیه در ترکیه به نام اوغور کورونماز به روایت اسماعیل سایماز (نویسنده کتاب طریقت شهوتیه) دانلود ویدئو اوغور کورونماز در سال 2005 … ادامه مطلب

تحریف دیدگاه مرحوم آیت الله میلانی درباره مولوی و ابن عربی در برنامه حدیث سرو

در این فایل تصویری نکاتی از سوی آیت الله آقای سید فاضل میلانی، پیرامون برنامه مستند حدیث سرو در مورد زندگی‌نامه مرحوم آیت الله میلانی ارائه شده است. خلاصه آن که دست … ادامه مطلب

تحریفات و سندسازی های جانبدارانه محمد حسن وکیلی- آیا مناقب العارفین کتاب معتبری است؟

فهرست

مقدمه

تحریف معنای داستان شمس و مولوی

تقریر استاد زرین کوب از این واقعه

آیا مناقب العارفین کتابی جعلی و غیر معتبر است؟ اعتبار کتاب مناقب العارفین در تراث صوفیه

نکاتی پیرامون نسخه های مناقب العارفی افلاکی

گولپینارلی و اعتبار مناقب العارفین و برتری آن بر رساله سپهسالار (تحریف دیدگاه گولپینارلی توسط وکیلی!)

تاکید استاد فروزانفر بر اعتبار کتاب مناقب العارفین

دکتر عبد الحسین زرین کوب و اعتبار مناقب العارفین‏

استاد سید جعفر شهیدى و مناقب العارفین افلاکی

دکتر محمدعلی موحد مصحح مقالات شمس

استاد ذبیح الله صفا و اعتبار کتاب مناقب العارفین

اشکال برخی اساتید به کتاب مناقب العارفین

زیر سوال بردن اعتبار مولف کتاب (افلاکی)

آیا انحرافات مولوی و انتقادات وارده بر وی، منحصر در مناقب العارفین است؟

نتیجه

 

مقدمه

اعتراض آیت الله سبحانی به فریبکاری جریان تصوف حوزوی در مشهد و خیانت نامیدن حرکت مزوّرانه[۱] آنها بهانه ای شد تا با مروری کوتاه بر سخنان و نوشته جات حسن وکیلی(یکی از اعضای پر سر و صدای این روزهای جریان تصوف در مشهد) به نمونه ای دیگر از فریب کاری های این مدعیان عرفان و اخلاق بپردازیم و خیانت آشکار آنها به مخاطبان خویش را تبیین کنیم. (در این رابطه بخوانید: واکنش تند آیت الله سبحانی به فریبکاری جریان تصوف حوزوی مشهد: کار آنها خیانت است)

مدتی پیش در جریان انتقاداتی که توسط یکی از بزرگان و اهل علم به جریان تصوف مشهد وارد شد، پاسخ هایی از آنها (به ویژه از محمد حسن وکیلی) به این انتقادات داده شد و در فضای مجازی منتشر گردید. که این پاسخ ها آکنده از فریب کاری و وارونه نمایی بود که در اینجا به یک نمونه از آنها اشاره می شود.

یکی از انتقاداتی که به شمس و مولوی وارد شد، این بود که شمس از مولوی درخواست زن زیبارو، شاهد زیبارو و در نهایت شراب کرده است و مولوی نیز بی درنگ درخواست وی را اجابت نموده و آنها را برای شمس فراهم می کند. این واقعه در کتبی که به شرح حال مولوی پرداخته اند چنین نقل شده است:

« روزی شمس الدین، از مولانا شاهدی [زیباروی] التماس کرد. مولانا حرم خود را دست گرفته در میان آورد. [شمس] فرمود که: او خواهر جانی من است. نازنین پسری می خواهم. [مولوی]فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد. [شمس] فرمود که: وی فرزند من است. حالیا اگر قدری شراب دست می داد ذوقی می کردم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بر گردن خود بیاورد»

حسن وکیلی چندین پاسخ جالب و به اصطلاح علمی!! به این انتقادات داده است که در ذیل به بررسی آنها می پردازیم.

تحریف معنای داستان شمس و مولوی

اولین ترفند وکیلی برای فرار از این اتهام بزرگ، تحریف معنای داستان بود. وی درخواست زن خوبروی و شاهد و پسر زیبارو را به طلب خدمتکار فرو می کاهد و عملا این واقعه را تحریف می کند. و پس از آنکه منتقدان این برداشت وی را ناصحیح و غیر علمی خواندند، آنها را با چماق تجهیل و تمسخر مورد عنایات عارفانه و صوفیانه خود قرار می دهد.

حال جالب است که اساتید ادبیات و مولوی شناسان برجسته ای به این داستان شمس و مولوی اشاره نموده اند و آن را دقیقا با همان معنایی که منتقدین نقل می کنند تقریر کرده اند که در ادامه به نمونه ای در این زمینه اشاره می شود. و با جستجویی که انجام شد، توجیه مضحک حسن وکیلی و تعبیر این واقعه به درخواست خدمتگذار، در هیچ کتاب ادبی و عرفانی دیده نشد.

شمس تبریزی پیش تر نیز یکی دیگر از صوفیان را با درخواستی مشابه و تقاضای نوشیدن شراب امتحان نموده بود. در مقالات شمس نقل شده که روزی

ادامه مطلب

خودستائی های عجیب مولوی و شمس – قسمت دوم

روزبهان بقلی شاهد باز و معراج صوفیانه

در آستانه قرن هفتم ، روزبهان بقلی (صوفی عشقی و شاهد باز معروف) طی سخنانی در آغاز کتاب خود به نام عبهر العاشقین از معراج صوفیانه خود چنین خبر می دهد :

«… به مدارج و معارف توحید و تفرید و تجرید ، سوی عالم ازل رفتم و لباس قِدَم یافتم ، خطاب عظمت و کبریاء و انبساط و حسن و قرب شنیدم . فناء توحید عزّت به من نمودو مرا در عین قِدَم از رسم حُدوثیت فانی کرد و به بقا باقی کرد … و گفت : تو به مقام عاشقی و دلباختگی … و توحید و راستی رسیدی . پس به اراده من عمل کن و … با نگاه من نگاه کن و به حکم من حکم کن … که تو از اولیاء منی و تو را میزان حق قرار دادم ، هر کس تو را دوست دارد به بهشت می برم و از عذاب سخت نجات می دهم و او از دوستان خاص من است … .»

مولوی و شعار انا الحق حلاج

بالاخره در قرن هفتم نوبت به مولوی و دیگران می رسد که شعار انا الحق حلاج را با حرارتی بیشتر تکرار کنند. مولوی می گوید :

از شربت اللهی و زجام انا الحقی ، هریک به قدح خوردند ، من با خم و قنینه [۱]

یا : این هیکل آدم است روپوش ما قبله جمله سجده هائیم [۲]

و سلطان ولد ، فرزند و تربیت شده مولوی و شمس ، در حالی که مقام صوفیانه پدرش را با مقام حلاج مقایسه می کند ، مدعی می شود که

ادامه مطلب

خروج از نسخه موبایل