آیت الله صافی گلپایگانی : اسلام به دست فقها زنده مانده است نه فلاسفه
آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی از مخالفان فلسفه و عرفان محسوب میشوند. ایشان در آثار خود، آثار فیلسوفان را مفید به یقین نمیدانند و بر این باورند که طریقت فلسفه و عرفان، به گمراهی دامن میزند. ایشان در مقابل فلاسفه نیز موضع منفی دارند و فیلسوفان اسلامی را نیز مورد نقد قرار میدهند. یکی از فیلسوفانی که از تیغ نقد آیت الله صافی مصون نمانده، شهاب الدین سهروردی است.
آیت الله صافی، شهاب الدین سهروردی را از جمله فلاسفهای میداند که در حفظ دین، کمکی نکردهاند و گامی به پیش ننهادهاند. ایشان در بیان معرفی افرادی که خادم دین بودهاند و مردم را بدان سو سوق دادهاند اینگونه آوردهاند: «نسل جوان ما اگر بخواهد از شر اضلال این روشنفکریهای رسمی در امان بماند و دین راستین اسلام را پاک و همانطور که بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده است از منابع اصلیه و اصیله فرا بگیرد، باید یا شخصاً به این منابع مراجعه نماید و بدون تأویل و توجیه، دلالت کتاب و سنت را حجت بداند و یا به اسلامشناسان – یعنی آنها که در مکتب اهل بیت (علیهم السلام) با غور و بررسی در این منبع، اسلام را آموختهاند، رجوع نماید. اینان را همه میشناسند، ابوذرها، مقدادها، … ابن بابویهها، شیخ طوسیها و شاگردان آنها و شاگردان شاگردانشان تا زمان حاضر از علما و فقها و مراجع میباشند» (شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی، ص ۴۱).
آیت الله صافی بر این باور است که اسلام حقیقی به دست این فقها زنده مانده است، نه فیلسوفان و قائلین به عرفان: «این قشر علما هستند که در اعصار و ادوار متمادی، اسلام را از منابع اصیل اخذ کرده و آن را دست به دست به اخلاف سپردهاند. اگر این رجال با اخلاص نبودند از عهدهٔ این امانت قشرهای دیگر بر نمیآمدند و در غوغاهای بحثهای فلسفی و افکار و سخنان صوفیانهٔ این و آن، نه چیزی ثابت و خالص باقی مانده بود و نه مبانی اعتقادی اسلامی از گزند تحریف و تأویل مصون میماند. همهٔ اهل اطلاع و انصاف میدانند که در بین تمام دانشمندانی که در رشتههای مختلف علوم عقلی و اسلامی تبحر و شهرت یافتند فقط این صنف بودند که اسلام را حفظ کردند و نقش اصلی تبلیغ دین به آیندگان را این افراد ایفا نمودند» (همانجا).
ایشان سپس عنوان میکند که رشتههای فلسفه و عرفان هیچ گرهی از کار مسلمین نگشودهاند. «رشتههای دیگر فلسفه و عرفان مصطلح اصلاً این هدف را ندارند و به یقین اگر مسلمانها بودند و علاء الدوله سمنانیها و بایزیدها و ابوسعیدها و صوفیان هند و ایران و خانقاهها، آنچه که امروز در دست مردم نبود اسلام بود و هر چه هم بود، برای اداره دین و دنیا قابل عرضه نبود، افرادی مانند شهاب الدین سهروردی، ابن فارض، ابن عربیها در این جهت نقش نداشتند». آیت الله صافی بر این باور است که اگر اسلام به دست افرادی مانند شهاب الدین سهروردی افتاده بود و مبلغ رسمی این دین، چنین افرادی بودند، تا کنون چیزی به نام اسلام باقی نمانده بود.
ایشان همچنین خدمات افرادی مانند میرداماد را به پشتوانهٔ آموختههای اسلامی توجیه و تفسیر میکنند و دانش فلسفی وی را بیفایده میدانند: «… حتی نمیتوان خدماتی را که شخصی مانند میرداماد علیه الرحمه در حفظ آثار اهل بیت (علیهم السلام) داشته است به حساب فلسفه گذاشت… خدمت ایشان و امثال ایشان به اسلام، نتیجهٔ تخصص آن بزرگوار در رشتههای علوم خاص اسلامی، معارف قرآنی و آثار اهل بیت (علیهم السلام) بوده است». (شرح حدیث عرض دین حضرت عبدالعظیم حسنی، ص ۴۱)
آیت الله صافی در بحث از علم مطلق خداوند هم، آراء فیلسوفان را برنمیتابند و آن را گمراهی در دین میدانند. ایشان پیکان نقد خود را به جانب سهروردی نیز نشانه میروند و اینگونه میگویند: «علم خداوند متعال به همه چیز تعلق دارد. وَ هُو بکلّ شیٍ علیم. اما بحث از کیفیت تعلق علم خدا به اشیاء قبل از ایجاد آنها بحثی است که ورود در آن لزومی ندارد؛ نه درک آن ممکن است و نه به فرض درک، به کمال معرفت انسان چیزی میافزاید. کمتر کسی است که به فهم آن راهی پیدا کرده و قدمش در این راه نلغزیده باشد حتی شیخ الرئیس ابوعلی سینا و شیخ اشراق سهروردی و دیگران». (معارف دین، ج ۳، ص ۶۳)
آیت الله صافی گلپایگانی در جای دیگری و در بیان الهیات در نهج البلاغه نیز این بحث را پیش میکشند و تذکار میدهند که وقتی صدرای شیرازی و شهاب الدین سهروردی از خطای در این بحث مصون نبودهاند، حال سایرین معلوم است. (الهیات در نهج البلاغه، ص ۲۹۷) ایشان با این بیان از در افتادن در مشرب فیلسوفان باز میدارند و آن را در راهیابی به مقصود مفیدِ یقین نمیدانند.
پذیرش رأی سهروردی
ایشان اما در بحث از ولایت و امامت، رأی سهروردی را میپذیرند و آن را به دیدهٔ عنایت مینگرند: «فلاسفه بزرگ مشائیان و اشراقیان مانند ابن سینا در شفا نظام امامت و رهبری را طبق مذهب شیعه تأیید نموده و مثل شیخ شهاب الدین سهروردی خالی نماندن عالم را از وجود امام، چنانکه مضمون احادیث و موافق با استمرار فیض و قواعد عقلی دیگر است، به صراحت پذیرفته است». (سلسله مباحث امامت و مهدویت، ج ۱، ص ۳۵۶)
آیت الله صافی سپس نقل قولی از کتاب حکمة الاشراق سهروردی میکنند و نظام ولایت و امامت را از دیدهٔ شیخ اشراق مورد تأیید قرار میدهند: «از او در حکمة الاشراق نقل شده که میگوید: عالم خالی از امام و خلیفه نخواهد ماند. او آن کسی است که ارباب مکاشفه و مشاهده، او را قطب میگویند و سیاست و زمامداری و اختیار دین و دنیا با اوست، اگرچه در نهایت خمول و برکناری از دخالت در امور باشد، و اگر سیاست بندگان به دست او باشد، روزگار نورانی خواهد بود و اگر زمان از مدبر و مدیر الهی خالی بماند تاریکیها غالب خواهد بود. و در جای دیگری از این کتاب گفته است: عالم هیچ وقت از حکمت و از وجود شخصی که قیام به حکمت کند، خالی نیست و آن شخص خلیفه خداوند در زمین است و این وضع ادامه دارد تا آسمانها و زمین برقرار است». (همانجا) این رأی سهروردی مورد پذیرش آیت الله نیز قرار میگیرد.
آیت الله صافی گلپایگانی اگرچه دید مثبتی به شهاب الدین سهرودی و آراء فیلسوفان ندارد، اما در جایی که رأی مثبتی از ایشان را نظاره میکنند، میپسندند و آن را برجسته میکنند. این شیوهایست که یک عالم و فقیه شیعی انجام میدهد.
منبع : مباحثات