پیشنهادی:

واکنش آیت الله سید محمود حسینی شاهرودی به درخواست اجازه‌نامه محمدحسین طهرانی

مدیر سایت
77

علمای برجسته شیعه از دیرباز با مشرب عرفانی و آیین صوفیانه سر سازگاری نداشته و آن را تأیید نمی کردند. بسیاری از ایشان در ردّ تصوف و عرفان صوفیانه، آثاری بر جای گذاشته و برخی دیگر با اعمال و رفتار خود، نسبت به انحرافات صوفیان واکنش‌های روشنگرانه نشان داده‌اند.

آیت‌الله سید محمود شاهرودی که از شاگردان برجسته میرزای نائینی و آقاضیاء عراقی به شمار می‌رفت، پس از سید ابوالحسن اصفهانی به مرجعیت رسید. میرزای نائینی او را با عنوان «ذوالشهادتین» مورد خطاب قرار می‌داد و همواره نظر او را در ارائه گواهی اجازه اجتهاد به شاگردان خود جویا می‌شد. او به‌عنوان مؤسس نخستین بعثه در مکه و مدینه و احیاگر سنت پیاده‌روی به سوی کربلا شناخته می‌شود. مدفن او در نجف، در بالاسر حرم مطهر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) قرار دارد.

آیت الله شاهرودی در پیاده روی کربلا
آیت الله شاهرودی در پیاده روی کربلا

محمدمحسن طهرانی در خاطرات خود، حکایت جالبی از واکنش آیت‌الله شاهرودی، به درخواست اجازه‌نامه پدرش محمدحسین طهرانی، معروف به علامه طهرانی، نقل کرده است که در ادامه متن آن آورده می‌شود:

«مى‏ گفتند: رفتم پيش آقاى شاهرودى و گفتم كه ما ديگر عازم ايران هستيم و اگر شما لطف كنيد چند خطى تبركاً از شما داشته باشيم، ايشان سرى تكان دادند و گفتند بسيار خوب، شما فردا عصر بياييد و من اجازه را مى‏ نويسم، گفتند فردا عصر من پيش ايشان رفتم و نامه‏اى روى ميز تحرير بود، گفتند بخوان.

مرحوم آقا گفتند من فى‏ المجلس نامه را باز كردم و خواندم- رسم ادب هم همين‏طور است، نه اينكه در جيب بگذارند، اينجا را ديگر ايشان ساكت شدند و چيزى نگفتند.

بعد ايشان گفتند: به آقاى شاهرودى گفتم آقا اين است؟! نتيجه اين چند سالى كه در خدمت شما بوديم اين است؟!

ديگر چه نوشته بودند ايشان به من نگفتند- ايشان، قوى‏ترين شاگرد آقاى شاهرودى بودند اين را همه مى ‏دانستند. در اشكالات درس بر آقاى شاهرودى ايشان هميشه غالب بودند و در اشكال كردن بر ايشان غلبه مى ‏كرد.

حالا اين است نتيجه اين مدتى كه ما پيش شما بوديم!!- حالا عبارت ايشان چيست؟

گفتند ايشان رو كردند به من و گفتند آقاى سيد محمد حسين من از امام زمان عليه ‏السلام خجالت مى‏ كشم كه بيش از اين مقدار راجع به شما بنويسم، مى ‏گفتند من اين نامه را تا كردم و داخل پاكت گذاشتم و گفتم در اختيار شما باشد كه اين مقدار هم خجالت نكشيد، به همين مقدار!!  اين هم در خدمت شما باشد كه به اين مقدار چيز نكنيد!!

اشكال و گناه پدر ما چه بود؟ اشكال اين بود كه در سلك ساير افراد نبود، فقط ايرادش در همين بود، و مرامش همان مرامى بود كه به دنبال مرحوم قاضى و ارتباط با حاج شيخ عباس قوچانى بود.

چون ايشان إبايى از ابراز عقيده در نجف نداشتند كه كتمان كند مثل آنهائى كه عمامه سرشان است و عبايشان را روى سرشان مى‏ كشند و يواشكى مى‏ رفتند. ايشان صاف گردنش را خيلى بلند نگه مى‏ داشت و يك خرده هم اين‏طرف‏تر كه هر جا مى‏ رود و از هر جا كه مى ‏آيد همه ببينند كه با چه كسى هست و با چه كسى حرف مى‏ زند. از اين نقطه نظر خيلى مشخص بود.» [1]

فرزند طهرانی به نقل از پدرش صراحتا اعلام می کند که حضرت آیت الله شاهرودی به دلیل مسلک صوفیانه پدرش، اجازه نامه درخوری برای او مرقوم نفرمودند.

از طرفی دیگر، می دانیم که علم گریزی و مقابله با عقل و علم، از تفکرات زیربنایی در تصوف است. تا جایی که در برخی منابع صوفیانه، علم را حجاب اکبر نامیده اند. سیره سران صوفیه نیز غالبا چنین بوده است.

برای نمونه ابوسعید ابوالخیر چنین می گوید: «رأس هذا الامر کبس المحابر وخرق الدفاتر ونسیان العلوم»، یعنى اوّل مرحله تصوّف این است که درِ دوات ها را مُهر کنى و دفترها را پاره کنى و دانش ها را فراموش.[2]

و نیز می گوید: ما جمله کتاب ها را در خاک کردیم و بر سر آن دکّان ساختیم[3]

(آرى دکّان این آقایان با سرمایه جهل مردم است) و لذا مى بینیم که بسیارى از رهبران صوفیّه حتّى با خواندن و نوشتن مبارزه مى کرده اند. عطّار می گوید: جنید معتقد بوده که خواندن و نوشتن سبب پراکندگى حواس صوفى است.[4]

در گفت و شنودی که گویند بین شمس تبریزی و جلال الدین مولوی در آغاز آشنایی روی داد نیز مشهور است که شمس هم به این نکته اشارت داشت.

به گفته عطّار، بُشر حافى هفت صندوق کتاب حدیث داشت و همه را زیر خاک دفن کرد.[5]

شبلى هفتاد صندوق کتاب را که خود نوشته بود در دریا غرق کرد.[6] و نیز احمد بن ابى الحوارى همه کتاب هایش را به دریا ریخت[7]. ابوسعید کندى (یکى از صوفیان معروف) در خانقاهى منزل داشت و در جمع دراویش به سر مى برد، گاه پنهانى به حوزه درسى وارد مى شد، روزى در خانقاه دواتش از جیبش افتاد «یکى از صوفیان به او گفت عورتت را بپوشان»[8]

خلاصه از این قبیل داستان ها در کتاب هاى صوفیان زیاد دیده مى شود تا آنجا که محمّدطاهر قمّى گفته است:

بناى قاعده دینشان بود بر جهل /  ز اهل دانش و بینش از این کنند کنار[9]

این در حالی است که یکی از بزرگترین افتخارات ما مسلمانان این بوده و هست که اسلام، طلب علم را فریضه دانسته، و فرا گرفتن علوم را بر هر فرد مسلمان در حدود استعدادش لازم شمرده بلکه تعلیم و تعلّم را واجب دانسته است.

با توجه به مطالب پیش گفته، بعید است که محمدحسین طهرانی، از علمیت بالایی برخوردار بوده باشد و این ادعا که او از شاگردان ممتاز و بلکه قوی ترین شاگرد! آیت الله شاهرودی بوده نیز صرفا از طهرانی و فرزندش نقل شده است. و چه بسا حضرت آیت الله شاهرودی علاوه بر مخالفت با مسلک عرفانی و صوفیانه طهرانی، از لحاظ علمی نیز وزن و ارزشی برای او قائل نبوده اند.


[1] درس خارج فقه حج، حسينى طهرانى، سيد محمد محسن‏، مكتب وحى‏، تهران، ص:2048-2049

[2]  أسرار التوحيد فى مقامات أبى سعيد، محمد بن منور، الياس ميرزا بوراغانسكى‏، بطرزبورغ، 1899 م، ص 51

[3] تذكره الأولياء، فريد الدين عطار نيشابورى‏، مطبعه ليدن‏، ليدن‏، 1905 م‏، ج 2، ص 327

[4] قاسم غنی، تاریخ تصوف دراسلام، انتشارات زوار، تهران 1388، ص 508

[5] «هفت قمطره از كتب حديث ياد داشتم. آن را در زير خاك كردم» تذكره الأولياء، فريد الدين عطار نيشابورى‏، مطبعه ليدن‏، ليدن‏، 1905 م‏، ج 1، ص 108

[6] شبلى مى گفت: «كسى را سراغ دارم كه وارد صوفيه نشد مگر اينكه جميع دارايى خود را انفاق كرد و هفتاد صندوق كتاب (آرى 70 صندوق كتاب!) را كه خود نوشته و حفظ كرده و به چندين روايت درست كرده بود در اين رودخانه دجله كه مى بينيد، غرق كرد!» و مقصود شبلى از «اين آدم» خود او بود!

(تاریخ تصوف در اسلام، غنی، قاسم، ابن سینا، تهران، ۱۳۳۰ شمسی، ص 514)

[7] احمد بن ابى الحوارى كه از بزرگان صوفيه است، كتب خود را به دريا ريخت و گفت: «نعم الدليل انت؛ و الاشتغال بالدليل بعد الوصول محال». اين كار و اين سخن اگر چه در كتاب تاريخ تصوف به احمد بن ابى الحوارى نسبت داده شده ولى بعضى ديگر نظير آن را از ابوسعيد نقل كرده اند كه كتابهايش را به دست خود در زير خاك كرد و گفت نعم الدليل الخ

[8] نقد العلم‌ و العلما‌ء(تلبیس ابلیس)، ابوالفرج‌ ابن‌ جوزی، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، مرکز نشر دانشگا‌هی‌، تهران، 1389، ص 339

[9] تحفة الاخیار، ملا محمد طاهر قمی، مصحح: داود الهامی، مطبوعاتی هدف، قم، 1369، ص145

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

خروج از نسخه موبایل