فهرست
لزوم برملا نکردن اسرار و عدم افشای سر در تصوف و عرفان
در طول تاریخ تصوف اصطلاح راز و سرّ، دامنهای وسیع داشته و از جمله اصطلاحات پرکاربرد و مهم بوده است. بهطوری که در عنوان بسیاری رسائل و کتب صوفیه کلمه راز و سرّ آمده است و خواجه عبدالله انصاری، در «رساله صد میدان»، میدان هشتاد و سوم را میدان «سرّ» نامیده است. از طرفی در اکثر کتب منظوم و منثور متصوفه و عرفا بر مسئله وجوب حفظ راز تاکید شده است .صوفی نامدار “جلال الدین رومی بلخی (مولوی)” در مثنوی خود چنین می سراید :
عارفان که جام حق نوشیدهاند رازها دانسته و پوشیدهاند
هر کرا اسرار کار آموختند مهر کردند و دهانش دوختند[1]
اسرار عرفانی و رموز صوفیانه از دیدگاه مولوی
در متون صوفیانه، گذشته از اهمیت حفظ اسرار شخصی که در آموزه های دینی برآن تاکیده شده، سخن از رازهای بزرگی در میان است که مشایخ برای کتمان آنها تلاش فراوان کرده اند. در مثنوی ودیوان کبیر مولوی نیز راز و رازداری یکی از مضامین اساسی است. مولوی برای راز مراتبی قائل است. گاه او از حفظ راز سخن میگوید و مقصودش همان موضوعی است که در آموزه های شریعت مطرح شده است… اما رازهای دیگری هم هست که در سطح طریقت مطرح هستند. اسراری که تنها خواص مشایخ از آنها آگاه هستند. این رازها هم به دو گروه قابل تقسیم هستند. اول رازهایی که به خودی خود فاش هستند اما مردم گوش شنیدن آنها را ندارند… گروه دوم رازهایی هستند که فاش شدن آنها ممکن است موجب گمراهی مریدان یا بر هم خوردن نظام اجتماع شود. از این رو دارندگان این رازها باید همواره کتمان سر کوشا باشند. مضامین خاص، رابطه عاشقانه انسان با خدا، سر تمرد شیطان و نسبی بودن احکام فقهی در مورد حلال و حرام برخی از اسراری است که عرفا سعی در پنهان کردن آنها دارند.[2]
ابن عربی و اسرار صوفیه
در تحلیل و بررسی جوهره عرفان ابن عربی نیز، سر یا راز، یکی از مضامین کلیدی محسوب می شود. سر، یکی از لطایف الهی است که خداوند آن را در ذات موجودات به ودیعه گذارده است و مربوط به طور ورای عقل است!… خداوند به عنوان یکی از انواع راز می تواند مُدرک عارف قرار گیرد… [3]
گزارش نیکلسون و هانری کُربَن از اسرار عرفانی صوفیه
اما رینولد نیکلسون[4] اسرار بزرگ صوفیان و عارفان – که نباید به گوش مردم برسد – را واضح تر بیان نموده است. هانری کُربَن مستشرق معروف، مینویسد:
عرفا و صوفیان می دانستند که مردم ظرفیت شنیدن راز وحدت را ندارند… لذا سعی در پوشیده نگاه داشتن اسرار خود داشتند.
اسرار عرفان و تصوف از دیدگاه نیکلسون موارد ذیل است:
- خدای جهان، تو هستی ولی هنوز از قدرت خود استفاده نکردهای و برای استفاده از قدرت خویش باید بدان پی ببری و برای پی بردن به آن قدرت، باید خود را تربیت کنی.
- نه پاداش اخروی وجود دارد نه مجازات اخروی، و اینها برای ترساندن عوام است.
- چون پاداش و مجازاتی وجود ندارد لذا عمل کردن به احکام دین بی فایده است.
اینها همان اسراری است که نباید به گوش نامحرمان میرسید، و سالک پس از پیمودن مراحل عرفان بر این اسرار آگاه میشود.[5]
بیشتر بخوانید:
ادعای الوهیت و اذکار کفر آمیز در کتب سران عرفان و تصوف- بخش 1
ادعای الوهیت و اذکار کفر آمیز در کتب سران عرفان و تصوف- بخش 2
شواهد در آثار صوفیه
در کشف الأسرار آمده است که:
«شبلی را با حق رازی بود در میان، و او محرم راز و با او راز میگفت که: بار خدایا چون بود که حسین منصور را از میان برگرفتی؟ گفت: رازی به وی دادم و سرّی با وی نمودم، به نااهلان بیرون داد، به وی آن فرود آوردم که دیدی» [6]
و می دانیم که دعوی حلاج و سری که آشکار کرد، همان عبارت معروف انا الحق و ادعای وحدت یا حلول و اتحاد است.
سنایی با اشاره به «أنا الحق» حلاج، این سخن را رازی میان بنده و خدا دانسته که در شهود عرفانی حاصل شده بود و البته منجر به دار آویختن او شد:
خواجه آنگه که راز مطلق گفت
رسن اندر گلو «أنا الحق» گفت[7]
در مقابلِ صوفیانی که حلاج را به سبب افشای راز محکوم کرده اند؛ شاهدیم که بعضی او را شهید راه عشق خوانده و شطح او را تأیید میکنند. شبستری در گلشن راز می گوید:
أنا الحق کشف اسرار است مطلق
جز از حق کیست تا گوید اناالحق
همه ذرات عالم همچو منصور
تو خواهی مست گیر و خواه مخمور[8]
مولوی عملکرد حلاج و سخنان شطحآمیز او را نه تنها محکوم نمیکند، بلکه توجیه نموده و از آن دفاع میکند. بهطوری که در چندین مورد، اناالحق حلاج را با ادعای ربوبیت فرعون مقایسه کرده و میگوید: چنین عباراتی از زبان منصور شایسته و از زبان فرعون ناشایست است!
بود اناالحق در لب منصور نور
بود اناالحق در آب فرعون زور[9]
او انالحق منصور را در ابیاتی از مثنوی معنوی مایۀ رحمت و آزادگی و در جای دیگری مایۀ ایمان و یقین وی تلقی میکند.
گفت فرعونی اناالحق گشت پست
گفت منصوری اناالحق و برست
آن انا را لعنه الله در عقب
وین انا را رحمه الله ای محب[10]
آن انا منصور رحمت شد یقین
آن انا فرعون لعنت شد ببین[11]
تقابل با بدیهیات معارف الهی
بدیهی است که این مسائل تا چه حد با آموزه های قرآن و اهل بیت علیهم السلام در تضاد و تقابل است. و از هیچ کدام از ائمه معصومین علیهم السلام و اصحاب و نزدیکان ایشان چنین مطالب و ادعاهایی گزارش نشده بلکه خلاف آن به تواتر ثابت گردیده است.
[1] مولوی، جلالالدین محمد، (۱۳۷3)، مثنوی معنوی، تصحیح: توفيق سبحانى ، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، ص 731
[2] محمدرضا حسنی جلیلیان دانشیار دانشگاه لرستان، سیدمحسن حسینی استادیار دانشگاه لرستان، حدیث درویشی کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، راز و رازداری در عرفان مولوی، کنگره بین المللی زبان و ادبیات، 1395
[3] صادقی حسن آبادی مجید – زارع فاطمه، سر و مصادیق آن در عرفان با تاکید بر اندیشه ابن عربی، ادیان و عرفان (مقالات و بررسی ها)، 1393، دوره 47، شماره 2، صفحات 281-299
[4] وی سالیانی را به تصحیح و إحیای کتب صوفیه إشتغال داشت و خدمات زیادی به تصوف نمود. و به حق و صحیح أسرار صوفیان و عارفان را فهم کرده بود. مطالب بسیاری در تأیید این مسئله ارائه شده که ذکرش به طول میانجامد.
[5] هانری کربن، ملّاصدرا، ترجمه ذبیح الله منصوری، نشر بدرقه جاویدان، چاپ پنجم، ص ٢٨۰
[6] ميبدى، ابو الفضل رشيد الدين، (1371)، كشف الأسرار و عدة الأبرار، تهران: انتشارات امير كبير، چاپ پنجم، ج۲، ص۱۷۴
[7] سنایی، مجدودبن آدم، (۱۳۸۳)، حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه، مصحح و محقق: محمدتقی مدرس رضوی، تهران: دانشگاه تهران، ص351
[8] شبستری، شیخ محمود، (۱۳۸۲)، گلشن راز، محقق و مصحح: محمد حماصیان، کرمان: انتشارات خدمات فرهنگی کرمان، ص50
[9] مولوی، جلالالدین محمد، (۱۳۷۵)، مثنوی معنوی، تصحیح: رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات توس، د۲/ ب۱۹
[10] مولوی، جلالالدین محمد، (۱۳۷۵)، مثنوی معنوی، تصحیح: رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات توس، د۵/ ب۱۲۸
[11] مولوی، جلالالدین محمد، (۱۳۷۵)، مثنوی معنوی، تصحیح: رینولد الین نیکلسون، تهران: انتشارات توس، د۲/ ب۱۴۰