سرسپردگی شیخ احمد احسائی به قطب فرقه ذهبیه (قطبالدین محمد نیریزی)
شیخ احمد احسایی بنیانگذار مکتب شیخیه تا قبل از آشکار شدن انحرافاتش، یکی از علمای مورد احترام شیعه محسوب میشد. اما میتوان ملاقات و سرسپردگی به قطبالدین محمد نیریزی، قطب فرقه ذهبیه را آغاز انحرافات و نقطه عطف زندگی شیخ احمد دانست. شیخ احمد احسایی در مکتب تصوف به جایی رسید که توانست در زمره شاگردان خاص قطب الدین نریزی قرار گرفته و مفتخر به دریافت ارشاد نامه از وی شود! بنابراین یکی از مشایخ اجازه قطب الدین نریزی، شیخ احمد احسایی است. [۱]
نیریزی قطب ۳۲ فرقه ذهبیه و احیاء کننده این طریقت در بلاد ایران می باشد. قلی خان هدایت در ریاض العارفین به این مهم اشاره می کند که شیخ احمد احسائی علوم صوریه و معنویه را از قطب الدین نیریزی فرا گرفته است.
در همین راستا شاعر می گوید:
مرید دیگر او شیخ احساست سمی احمد و عاشق به مولی است
بدادش لمعه علم لدنی نمودش عالم اندر علم معنی
به ایران او لوای علم افراخت بسی جاهل که او عالم همی ساخت
همسانی مطالب شیخ احمد احسایی و صوفیان
مرحوم آیت الله سید هاشم چهارسوقی برادر صاحب روضات درباره شباهت مطالب شیخ احمد احسایی و صوفیان می گوید:
شیخ احمد احسایی بیشتر مطالب خود را از کتاب المجلی مرآه المنجی همشهری اش ابن ابی جمهور احسایی گرفته است و او نیز در مقدمه کتابش گفته است که راه و روش من در این کتاب راه و روش اشراقیین از حکما و صوفیه است! سپس مرحوم چهار سوقی اظهار تعجب می کند که چرا برخی گمان کرده اند که شیخ احمد احسایی مطالب جدیدی از خود گفته است. [۲]
بعد از شیخ احمد احسایی، شاگردش سید کاظم رشتی ریاست مکتب شیخیه را بر عهده گرفت و بعد از او علیمحمد باب شیرازی، ادعای رکن رابع یا همان بابیت کرد و مکتب بابیت شکل گرفت و بعد از او نیز شخصی به نام حسینعلی نوری مدعی شد همان منجی و موعودی است که علیمحمد باب بشارت او را داده و از او با عنوان من یظهره الله یاد کرده است. در واقع بزرگان مکتب شیخیه و بهائیت بعد از وارد شدن در مسلک تصوف و بهره گرفتن از آموزهها و انحرافات صوفیان توانستند مکتبی مستقل اما نشأت گرفته از مکتب صوفیه تأسیس کنند که در آن از آموزهها و انحرافات صوفیان استفاده کردند که کاملاً به آموزهها و اعتقادات صوفیه شباهت دارد از جمله رکنرابع یا ادعای ارتباط با امامزمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف) یا ادعای رابطه مستقیم با ائمهاطهار(علیهمالسلام) و نقل حدیث از آنها و یا غلو در مقامات اهلبیت (علیهمالسلام) و اینچنین توانستند رئیس هر مکتب را بهمانند صوفیان به عنوان باب و مظهر الهی معرفی کنند و بدین ترتیب تصوف بستری مناسب برای رشد و ترویج شیخیگری شد که بعدها بابیگری و بهائیت نیز از شیخیه سرچشمه گرفت و بزرگان بهائیت نیز بهمانند بزرگان شیخیه وارد مسلک تصوف شدند و از انحرافات صوفیه در مسلک بهائیت نیز استفاده کردند.
رد پای آموزه های دراویش و صوفی مسلکان در جای جای بهائیت خودنمایی می کند که برای نمونه می توان