موضع مولوی و شمس تبریزی درباره عزاداری عاشورا و شهادت امام حسین علیه السلام
انحراف مولوی از موضع اهل بیت علیهم السلام درباره کربلا
فهرست
مقدمه
واقعه دردناک و شگفت آور عاشورا از وقایع متواتر تاریخ اسلام است که حکایت از انحراف عظیم امت اسلام پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دارد. اهمیت این واقعه به اندازه ای بوده که همواره عالمان و اندیشمندان اسلامی و غیر اسلامی در دوران و زمانهای مختلف اثار مستقل و غیر مستقلی در این باب نگاشته و به بررسی و تحلیل این واقعه و علل وقوع این فاجعه و درس آموزی و عبرت گیری از آن پرداخته اند و خطبا و وعاظ نیز در طول تاریخ همواره بر تریبونها و منابر جانفشانی عده ای اندک برای بقاء اسلام را وصف کرده و درباره پاسداشت این روز مهم سخن رانده اند.
اشعار مولوی درباره امام حسین علیه السلام
جلال الدین مولوی بلخی نیز از این قافله عقب نمانده و اشعاری در این باب سروده است. جلال الدین بلخی در دفتر سوم مثنوی به سرزمین کربلا و رفتن به آنجا اشاره میکند و در دفتر ششم در قالب حکایتی به ترسیم عزدارای امام حسین علیه السلام پرداخته و سپس آن را به نقد کشیده است. برای بررسی این اشعار سزاوار است نخست اشاره ای به متن این اشعار داشته باشیم. جلال الدین در دفتر ششم چنین سروده است :
روز عاشورا همه اهل حلب ### باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعى عظیم ### ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کند اندر بکا ### شیعه عاشورا براى کربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان ### کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره هاشان مىرود در ویل و وشت ### پر همى گردد همه صحرا و دشت
یک غریبى شاعرى از ره رسید ### روز عاشورا و آن افغان شنید
شهر را بگذاشت و آن سو راى کرد ### قصد جستجوى آن هیهاى کرد
پرس پرسان مىشد اندر افتقاد ### چیست این غم بر که این ماتم فتاد
این رئیس زفت باشد که بمرد ### این چنین مجمع نباشد کار خرد
نام او و القاب او شرحم دهید ### که غریبم من شما اهل دهید
چیست نام و پیشه و اوصاف او ### تا بگویم مرثیه ز الطاف او
مرثیه سازم که مرد شاعرم ### تا از اینجا برگ و لالنگى برم
آن یکى گفتش که هى دیوانهاى ### تو نهاى شیعه عدوى خانهاى
روز عاشورا نمىدانى که هست ### ماتم جانى که از قرنى به است
پیش مومن کى بود این غصه خوار ### قدر عشق گوش عشق گوشوار
پیش مومن ماتم آن پاک روح ### شهرهتر باشد ز صد طوفان نوح
نکته گفتن آن شاعر جهت طعن شیعه ى حلب
گفت آرى لیک کو دور یزید ### کى بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید ### گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما ### که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید اى خفتگان ### ز انکه بد مرگى است این خواب گران
روح سلطانى ز زندانى بجست ### جامه چه دْرانیم و چون خاییم دست
چون که ایشان خسرو دین بوده اند ### وقت شادى شد چو بشکستند بند
سوى شادُروان دولت تاختند ### کنده و زنجیر را انداختند
روز ملک است و گش و شاهنشهى ### گر تو یک ذره از ایشان آگهى
ور نهاى آگه برو بر خود گرى ### ز انکه در انکار نقل و محشرى
بر دل و دین خرابت نوحه کن ### که نمىبیند جز این خاک کهن
ور همى بیند چرا نبود دلیل ### پشت دار و جان سپار و چشم سیر
در رخت کو از مى دین فرخى ### گر بدیدى بحر کو کف سخى
آن که جو دید آب را نکند دریغ ### خاصه آن کاو دید آن دریا و میغ [۱]
جلال الدین در دفتر سوم اشعار دیگری سروده و می گوید:
هین مدو گستاخ در دشت بلا ### هین مرو کورانه اندر کربلا
که ز موی و استخوان هالکان ### می نیابد راه پای سالکان [۲]
برخی پژوهشگران شعر دیگری نیز در این باره از جلال الدین نقل کرده اند که گفته است:
کورکورانه مرو در کربلا ### تا نیفتی چون حسین اندر بلا [۳]
البته این بیت در نسخه نیکلسون یافت نشد و