پیشنهادی:

تایید و تمجید از مطالب دکتر دینانی توسط نورعلی تابنده قطب فرقه گنابادیه!

نورعلی تابنده خطاب به دینانی: سخنان تو مورد تایید است- سخنان خوبی برای مردم می گویید!

اسماعیل صلاحی از دراویش و مریدان فرقه صوفیه گنابادی در اینستاگرام خود، گزارش جالبی درباره تمجید قطب فرقه گنابادیه از دکتر دینانی منتشر کرده است.

واکنش دکتر دینانی به پیام نور علی تابنده (قطب فعلی فرقه گنابادیه) نیز جالب و درخور توجه بوده است.

البته رابطه آقای دینانی با دراویش فرقه های رسمی صوفیه به این مورد خلاصه نمی شود. پیش تر نیز در این وبگاه، گزارشی از حضور او در کلاس درس مشایخ فرقه ذهبیه در خانقاه رسمی فرقه منتشر شده بود:

دکتر دینانی و شاگردی محضر محمد علی حکیم از صوفیان فرقه ذهبیه در خانقاه فرقه!

 

این گزارش ها تایید دیگری بر این نکته است که مبانی و مطالب صوفیان فرقه ای

ادامه مطلب

واکنش شدید آیت الله نوری همدانی به همایش بزرگداشت سید هاشم حداد و کنگره مولوی

انتقاد شدید آیت الله نوری همدانی از کنگره مولوی و بزرگداشت سید هاشم حداد در قم

به گزارش خبرگزاری بین المللی شفقنا، حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی نسبت به برگزاری کنگره مولوی و همایش هاشم حداد شدیدا واکنش نشان داد و از حوزه و مسئولان کشور خواست از برگزاری چنین برنامه هایی جلوگیری کنند.

این مرجع تقلید در دیدار رئیس و معاونان مرکز خدمات حوزه علمیه از تجمع طلاب در قم و عدم مهاجرت به شهرستان ها و خالی بودن بلاد از علما اظهار نگرانی کرد.

او ابراز داشت: البته باید در ابتدا زمینه این هجرت و امکانات حداقلی ایجاد شود چون طلاب امروز واقعا

ادامه مطلب

اصرار عجیب علاء الدوله سمنانی قطب ذهبیه بر وفات امام زمان علیه السلام

اصرار علاءالدوله سمنانی قطب هفدهم ذهبیه بر وفات امام زمان علیه السلام

علاءالدوله سمنانی از عرفای قرن هفتم و هشتم هجری و قطب هفدهم فرقه ذهبیه با اصراری عجیب در مطالبی جداگانه و در دو کتاب مجزا بحث وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه را مطرح می کند. وی شیعیان را خارج از دین دانسته و آنها را با لقب روافض مورد خطاب قرار می دهد. او همچنین بنابر تفکرات صوفیانه خود، معتقد است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ابتدا چند سال در دایره ابدال درآمده اند. سپس با ترقی و رشد به مرتبه قطبیت رسیده و چندین سال قطب بوده اند و پس از آن نیز وفات نموده اند!

وی در کتاب عروه می نویسد

ادامه مطلب

جسارت احمد غزالی به حضرت آمنه مادر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

توهین احمد غزالی به حضرت آمنه مادر گرامی پیامبر اکرم علیهما السلام

احمد غزالی از عرفای قرن پنجم و ششم و قطب فرقه های مختلف صوفیه (ذهبیه، نعمت اللهیه، کبرویه، نوربخشیه، کمیلیه و …) به ساحت مادر گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام توهین نموده و ایشان را به صدفی زندیق برای وجودی صدیق (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) تشبیه می کند. وی با بیان عبارت های توهین آمیز مطلب خود را شرح و بسط می دهد و با صراحت می گوید که حضرت آمنه داخل در آتش خواهد بود! او در نهایت، با بی شرمی تمام ایشان را با لقب “بدبخت ابدی” مورد خطاب قرار می دهد.

متن کتاب مجالس غزالی:

«اگر امر به بزرگی و کوچکی باشد، هر آینه ابلیس مقدم بر محمد است. بسا صدیقی که صدف زندیقی است. و بسا زندیقی که صدف صدیقی است! باکی نیست که آمنه مادر محمد باشد و داخل آتش شود. وقتی مغز را برای پادشاهان می برند پوست را دور می اندازند!

می بینی که محمد از آمنه متولد شده است و آمنه بدبخت ابدی است! و تو می گویی به هیچ وجه و هرگز.»

منبع: ترجمه مجالس غزالی ص ۱۵ و ۱۶

تصویر کتاب مجالس غزالی

ادامه مطلب

ادعای مهدویت سید محمّد نوربخش (تحت تاثیر نظریات ابن عربی) – بخش اول

ادعای مهدویت سید محمّد نوربخش قطب نوربخشیه – بخش اول

موضوع ختم ولایت از مباحث مهم در تصوف و عرفان مصطلح است که از دیرباز موضوع توجه برخی از عرفا، از جمله ترمذی (سده ۳ق) بود که نخستین بار به شکلی منسجم در کتاب ختم الاولیاء خود به آن پرداخت. از دیدگاه ابن عربی، ولایت همان معرفت باطنی و شهودی به خداوند است و خاتم ولایت کسی است که در بالاترین مرتبه ولایت قرار گرفته باشد. عبارات ابن عربی در زمینۀ ختم ولایت مبهم، متضاد و متشتت است. او گاه خود، و در بسیاری از موارد عیسی(علیه السلام) را خاتم اولیا می‌داند. وی همچنین در یک مورد، عبارت متشابهی دارد که عده ای اصرار دارند که دال بر ختم ولایت حضرت مهدی(علیه السلام) است.

در اصطلاح عرفان مصطلح، ولایت حقیقت کلیه ای است که شأنی از شئون‌ ذاتیۀ‌ حق‌ ، و منشأ ظهور و بروز و متصف به صفات‌ ذاتیۀ‌ الهی به شمار می آید. ولایت صفتی از صفات الهی است و ولی به کسی‌ اطلاق‌ می شود که فانی در حق، و باقی به رب مطلق باشد، و از مقام فناء به مقام بقاء‌ رسیده‌ و جهات‌ بشری او مبدل به صفات الهی شده باشد.

مقام باطن ولایت خاتم‌ انبیا‌(علیهم السلام)، مقام‌ جامعیت اسم اعظم ، و مرتبۀ وحدت صرف و اتحاد با اسم اعظم است و حضرت خاتم، عین اسم اعظم است. ظهور اسم اعظم با جمیع مراتب و شئون‌ خود‌ که‌ موجب ظهور تجلی حق به جمیع اسماء و صفات میگردد، از مشکات خاتم الاولیا است‌ .[۱] همۀ انبیا و اولیا ورثۀ‌ حقیقت محمدی هستند‌. حقیقت محمدی از نظر مرتبۀ ولایتش که‌ وجهی‌ الهی، و در نتیجه دائم و باقی است ، به صورت اولیا ظاهر می شود و این‌ ظهور‌، تا قیام قیامت دوام و بقا دارد. و در همین جهت مولوی چنین سروده است:

« پس به هر دوری ولیی قایم است ##تا قیامت آزمایش دایم است‏

هر که را خوی نکو باشد برست ## هر کسی کاو شیشه دل باشد شکست‏

پس امام حی قایم آن ولی است ## خواه از نسل عمر خواه از علی است‏ »

محمود شبستری نیز در گلشن راز چنین آورده است:

«دست زن در دامن هر کو ولی است##خواه از نسل عمر و خواه از علی است»[۲]

در عرفان مصطلح، منظور از خاتم اولیا‌ آن نیست که پس‌ از‌ او ولیی نباشد؛ بلکه مراد‌ از‌ خاتم اولیا، کسی است که به سبب حیطۀ ولایت و مقام اطلاق و احاطه، محیط‌ بر‌ جمیع ولایات و نبوات باشد و از‌ این‌ رو‌، نزدیک ترین موجودات‌ به‌ حق را اصطلاحا خاتم‌ ولایت‌ مینامند و این ولایت را، ولایت خاصه نیز میخوانند.[۳]

مفهوم ختم ولایت و خاتم الاولیاء در‌ میراث‌ مکتوب صوفیه ظاهرا نخستین بار توسط‌ حکیم‌ ترمذی (٢٠۵‌-٢٩۵ق‌ ) [۴] مورد‌ بررسی قرار گرفته است . پیش از او، هر چند که در آثار صوفیه از ولایت سخن به میان می آید‌، اما‌ درباره خاتم اولیا، مطلبی یافت نمی شود‌. ترمذی‌ در‌ کتاب‌ معروف‌ خود ختم الاولیاء‌ یا‌ سیره الاولیاء، صد و پنجاه و هفت پرسش را مطرح میکند و پرسش سیزدهم آن است که چه‌ کسی‌ استحقاق‌ خاتم الاولیا بودن را دارد؟[۵]

اساس نظریۀ ترمذی در موضوع ولایت، بر مفهوم «حق الله » استوار است . از نظر وی اولیاء به دو گروه‌ اولیا حق الله و اولیاالله تقسیم میشوند.[۶] همان گونه که سلسلۀ نبوت دارای خاتم انبیاء است، سلسلۀ ولایت نیز خاتمی دارد. البته خاتم بودن به معنای آخرین نفر بودن نیست و تعداد اولیاء محدودیتی ندارد. در واقع ، خاتم انبیا کسی است که

ادامه مطلب

منشأ شیخیه، بابیت و بهائیت در تصوف|رابطه احسایی،باب و بهاء با صوفیه

سرسپردگی شیخ احمد احسائی به قطب فرقه ذهبیه (قطب‌الدین محمد نیریزی)

شیخ احمد احسایی بنیان‌گذار مکتب شیخیه تا قبل از آشکار شدن انحرافاتش، یکی از علمای مورد احترام شیعه محسوب می‌شد. اما می‌توان ملاقات و سرسپردگی به قطب‌الدین محمد نیریزی، قطب فرقه ذهبیه را آغاز انحرافات و نقطه عطف زندگی شیخ احمد دانست. شیخ احمد احسایی در مکتب تصوف به جایی رسید که توانست در زمره شاگردان خاص قطب الدین نریزی قرار گرفته و مفتخر به دریافت ارشاد نامه از وی شود! بنابراین یکی از مشایخ اجازه قطب الدین نریزی، شیخ احمد احسایی است. [۱]

نیریزی قطب ۳۲ فرقه ذهبیه و احیاء کننده این طریقت در بلاد ایران می باشد. قلی خان هدایت در ریاض العارفین به این مهم اشاره می کند که شیخ احمد احسائی علوم صوریه و معنویه را از قطب الدین نیریزی فرا گرفته است.

در همین راستا شاعر می گوید:

مرید دیگر او شیخ احساست سمی احمد و عاشق به مولی است

بدادش لمعه علم لدنی نمودش عالم اندر علم معنی

به ایران او لوای علم افراخت بسی جاهل که او عالم همی ساخت

همسانی مطالب شیخ احمد احسایی و صوفیان

مرحوم آیت الله سید هاشم چهارسوقی برادر صاحب روضات درباره شباهت مطالب شیخ احمد احسایی و صوفیان می گوید:

شیخ احمد احسایی بیشتر مطالب خود را از کتاب المجلی مرآه المنجی همشهری اش ابن ابی جمهور احسایی گرفته است و او نیز در مقدمه کتابش گفته است که راه و روش من در این کتاب راه و روش اشراقیین از حکما و صوفیه است! سپس مرحوم چهار سوقی اظهار تعجب می کند که چرا برخی گمان کرده اند که شیخ احمد احسایی مطالب جدیدی از خود گفته است. [۲]

بعد از شیخ احمد احسایی، شاگردش سید کاظم رشتی ریاست مکتب شیخیه را بر عهده گرفت و بعد از او علی‌محمد باب شیرازی، ادعای رکن رابع یا همان بابیت کرد و مکتب بابیت شکل گرفت و بعد از او نیز شخصی به نام حسینعلی نوری مدعی شد همان منجی و موعودی است که علی‌محمد باب بشارت او را داده و از او با عنوان من یظهره‌ الله یاد کرده است. در واقع بزرگان مکتب شیخیه و بهائیت بعد از وارد شدن در مسلک تصوف و بهره گرفتن از آموزه‌ها و انحرافات صوفیان توانستند مکتبی مستقل اما نشأت گرفته از مکتب صوفیه تأسیس کنند که در آن از آموزه‌ها و انحرافات صوفیان استفاده کردند که کاملاً به آموزه‌ها و اعتقادات صوفیه شباهت دارد از جمله رکن‌رابع یا ادعای ارتباط با امام‌زمان(عجل‌الله تعالی فرجه الشریف) یا ادعای رابطه مستقیم با ائمه‌اطهار(علیهم‌السلام) و نقل حدیث از آنها و یا غلو در مقامات اهل‌بیت (علیهم‌السلام) و این‌چنین توانستند رئیس هر مکتب را به‌مانند صوفیان به عنوان باب و مظهر الهی معرفی کنند و بدین ترتیب تصوف بستری مناسب برای رشد و ترویج شیخی‌گری شد که بعدها بابیگری و بهائیت نیز از شیخیه سرچشمه گرفت و بزرگان بهائیت نیز به‌مانند بزرگان شیخیه وارد مسلک تصوف شدند و از انحرافات صوفیه در مسلک بهائیت نیز استفاده کردند.

رد پای آموزه های دراویش و صوفی مسلکان در جای جای بهائیت خودنمایی می کند که برای نمونه می توان

ادامه مطلب

خلف وعده و بی توجهی به واکنش مراجع از طرف برگزار کنندگان کنگره شمس تبریزی

باشگاه خبرنگاران جوان چندی پیش و در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۵ خبری را درباره کنگره شمس تبریزی بر روی پایگاه اینترنتی خود منتشر کرد [۱] که در بخشی از آن به نقل از رضا جعفرپور – دبیر کنگره عنوان شده است:

«پیش‌بینی شده بود همچون سال‌های قبل، برنامه های آواز و موسیقی و اجرای کنسرت در محل آرامگاه انجام شود که این برنامه‌ها به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم و ایام عزاداری سیدالشهدا(علیه السلام) لغو شدند… چندین سال است به مناسبت ثبت ۷ مهرماه به نام روز شمس تبریزی، ویژه برنامه های فرهنگی و هنری در آرامگاه این عارف نامی در خوی برگزار می شود که این برنامه ها، در سال ۹۵ ، بیشتر رنگ و بوی علمی به خود می گیرد.»

اما بنابر اخبار و تصاویر منتشر شده توسط تولیت شمس تبریزی، متاسفانه برگزار کنندگان این کنگره به عهد خود وفا نکرده و به رسم و منش شمس تبریزی و مولوی، فضای سالن کنگره را آکنده از نوای ساز و آواز نمودند. اگر برگزار کنندگان این کنگره، اجرای کنسرت و موسیقی را به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم بی حرمتی به سید الشهداء علیه السلام می دانستند و تصمیم بر لغو آن داشتند چرا خلف وعده نموده و حرمت امام حسین علیه السلام را نگاه نداشتند؟

 

می توان این حرکت را برگرفته از مطالب، سخنان و سیره عملی شمس و مولوی دانست!

مولوی می گوید:

ادامه مطلب

آیت الله نوری همدانی: برگزاری کنگره شمس تبریزی در خوی، خسارتی در اسلام است

انتقاد آیت الله نوری همدانی از برگزاری کنگره شمس تبریزی در خوی

حضرت آیت الله نوری همدانی از برگزاری گنگره شمس تبریزی انتقاد کرد. به گزارش خبرنگار شفقنا در قم، این مرجع تقلید عصر امروز در جمع طلاب و فضلای همدانی حوزه علمیه قم اظهارداشت: بنده مخالف برگزاری کنگره شمس تبریزی می باشم که با هزینه های زیادی برای مقبره و یادمان آن در نقطه ای از کشور برگزار می شود و این خود خسارتی در اسلام است که متاسفانه در جامعه وجود دارد و خود این امر زمینه ساز فعالیت صوفی ها را مهیا می سازد.

ایشان با بیان اینکه همدان علما و فضلای فراوانی داشته است و باید سعی کرد که این امر استمرار داشته باشد افزود:‌ متاسفانه یکی از مشکلات ما این است که در شهر بزرگی همچون تهران با ۱۲ میلیون جمعیت فقیه نداریم و از این نظر، افول زیادی داشتیم.

آیت الله نوری همدانی تصریح کرد:‌ این فاجعه است که فقهای بزرگ ما در شهرها پس از خودشان جایگزین نداشته باشند و باید سعی کنیم که علما و فقهای بزرگی را در شهرهای مختلف پرورش بدهیم.

ایشان با اشاره به جایگاه علما اظهارداشت: ‌خداوند به ما طلبه‌ها عنایت کرده است،‌ امام جواد(علیه السلام)‌ فرمودند که

ادامه مطلب

دکتر سید یحیی یثربی: ساخت آرامگاه شمس تبریزی توجیهی ندارد

دکتر سید یحیی یثربی (استاد پیشکسوت فلسفه و مفسر قرآن کریم): ساختن آرامگاه برای شمس، بعد از چند قرن در خوی نه تنها توجیه لازم را ندارد، بلکه مشکل آفرین هم هست.

متن زیر یادداشتی از دکتر سید یحیی یثربی به مناسبت ساخت آرامگاه شمس تبریزی است که از نظر می گذرد:

حدود نه سال پیش، کنگره ای در تبریز تشکیل شد که در کنار آن بحثی درباره مقبره شمس در شهر خوی بود. عده ای در جنب و جوش بودند که برای شمس، آرامگاهی شایسته بسازند. همان زمان، از تبریز که به تهران بازگشتم، در دیدار با برخی افراد نکته ای را یادآور شدم. همچنین، نامه ای هم به شورای عالی فرهنگی و مدیریت محترم حوزه فرستادم که طبق معمول، حتی اعلام وصول هم نشد! اینک، پس از نه سال، دوباره همان نکته را به مسئولان فرهنگی تذکر می دهم و آن اینکه، ساختن آرامگاهی برای شمس، بعد از چند قرن علاوه بر این که باید دلیل و توجیه مناسبی داشته باشد، نباید مشکل آفرین باشد! در حالی که، ساخت آرامگاه شمس در خوی نه تنها توجیه لازم را ندارد، بلکه مشکل آفرین هم هست. از این رو، این ساخت و ساز اصولاً امری ضروری نیست! اما، این که توجیه لازم را ندارد، از آن جهت است که:

اولاً، قطعی نیست که شمس در خوی مرده و دفن شده باشد. بنابراین، جایی که مسئله مشکوک است، چرا باید این همه هزینه کرد؟

ثانیاً، سیاست فرهنگی کشور آن نیست که برای جامعه و جوانان الگو و سرمشقی همانند شمس تعریف کند. زیرا، اگر چنین الگویی برای خود تعریف کنیم، علاوه بر اینکه به نشر خرافات پرداخته و عقلانیت را هرچه بیشتر کمرنگ می کنیم، باعث اختلاف و درگیری هم خواهیم شد. چراکه از همان آغاز عده ای از مومنان با این کار مخالف بوده اند.

ثالثاً، بارگاه

ادامه مطلب

جسارت شمس تبریزی به ساحت قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

اهانت شمس تبریزی به قرآن و حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله

پیشتر و در مطالب قبلی به برخی انحرافات شمس تبریزی من جمله :

سحر و تسخیر اجنه – مذمت علما – درخواست نامشروع (شاهد بازی و شرب خمر) – اعتقاد به لورالیسم – اعتقاد به فرح و خوشحالی در روز عاشوراء – اهانت به حضرت صدیقه طاهره علیها سلام – اعتقاد به فریضه و واجب بودن سماع اشاره نمودیم.

برای نمونه بیان شد که شمس تبریزی ، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، حضرت فاطمه زهرا علیها السلام را خوار و پست شمرده و ضمن اهانت صریح به ایشان، عبادت ام الائمه علیهم السلام را ناشی از محبت و شوق نمی داند و چنین مى‏ گوید:

«مردم را سخن نجات خوش نمى‏ آید، سخن دوزخیان خوش مى ‏آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم . که بمیرد از بیم! فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى.» [۱]

شمس تبریزی: خواندن قرآن مرا تاریک می کند!

اما شمس پا را فراتر نهاده و در کمال بی ادبی و جسارت به قرآن و ساحت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله توهین می کند و می گوید که

ادامه مطلب