مولوی نه تنها به مانند اکثر سُنّیان، مولا را به معنی دوست میگیرد، بلکه همانند برخی مخالفین حاضر در غدیر، اصل این انتخاب و ابلاغ را ناشی از اجتهاد شخصی رسول خدا صلی الله علیه و آله میداند نه دستور خداوند! و میگوید:
زين سبب پيغمبر با اجتهاد ### نام خود و آن على مولا نهاد
گفت هر كاو را منم مولا و دوست ### ابن عم من على مولاى اوست [1]
برای مطالعه بیشتر رک به: مذهب مولانا
قرآن کریم در سوره «مائده»، آيه 67 مي فرمايد: «يا اَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما اُنْزِل اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّاسِ اِنَّ اللّهَ لايَهْدِى الْقَوْمَ الْكافِرينَ»؛ (اى پيامبر! آنچه را از سوى پروردگارت نازل شده است به طور كامل [به مردم برسان] و اگر نكنى رسالت او را انجام نداده اى و خداوند تو را از [خطرهاى احتمالى] مردم نگاه مى دارد و خداوند جمعيتِ كافران لجوج را هدايت نمى كند).
در كتاب هاى بسيارى از بزرگان اهل سنت (و همه كتب معروف شيعه) اعم از تفسير و حديث و تاريخ آمده است كه آيه فوق در شأن حضرت علي(عليه السلام) نازل شده است. اين روايات را گروه زيادى از صحابه، از جمله «ابوسعيد خُدرى»، «زيد بن ارقم»، «جابر بن عبدالله انصارى»، «ابن عباس»، «بُراء بن عازب»، «حُذيفه»، «ابوهريره»، «ابن مسعود» و «عامر بن ليلى» نقل كرده اند و در روايات آنها آمده است كه اين آيه درباره حضرت علي(عليه السلام) و داستان روز غدير نازل شده است. [2]
البته وی در بیت بعدی، معنای بهتری برای مولا نقل می کند و عجیب است که برخی می خواهند از این بیت، تشیع مولوی را نتیجه بگیرند. در حالی که از آن، صرفا نوعی فضیلت معنوی و ولایت صوفیانه (نه افضلیت و برتری معنوی بر سایرین) برای امیرالمومنین علیه السلام استنباط می شود.
كيست مولا آن كه آزادت كند ### بند رقيت ز پايت بر كند [3]
بنا بر روایات معتبر شیعه و سنی، حضرت علی علیه السلام، جانشین رسول خدا چه در ولایت و امور معنوی و چه در خلافت و حکومت ظاهری و اولی به نفس بر سایر مومنین بودند و افضل بر همه. احدی از صحابه حقیقی به مقام ایشان نمی رسیدند و این جایگاه از ناحیه خداوند به ایشان اعطا شده بود.
اختلاف شیعه و سنی، بر سر خلافت و جانشینی بلافصل امیرمومنان علیه السلام و انحصار چنین فضائلی در وجود مقدس ایشان و همچنین برائت از دشمنان ایشان است. [4]
لذا این بیت از مولوی نهایتا نقل فضیلتی عادی (نسبت به حقیقت مقام ایشان و اعتقادات شیعه در این زمینه) برای امیرمومنان علیه السلام است، مانند بسیاری از سران اهل سنت که احادیث و فضائل ایشان را نقل نموده اند. ضمنا صوفیان -که مولوی نیز یکی از آنان است- مقاماتی بسیار بالاتر از این را برای اقطاب و مشایخ خود قائلند!
برای نمونه مولوی در اشعارش شمس را در جایگاه الوهیت قرار داده و با افشای سرّ، او را خدای خویش خطاب می کند. یا اینکه او را از انبیاء اولی العزم بالاتر دانسته و از عیسی و موسی علیهما السلام با عنوان چاکران شمس تبریزی یاد می کند(نعوذ باللّه من هذه الاراجيف).
برای مطالعه بیشتر رک به: وصف مولوی و شمس تبریزی از زبان یکدیگر و خواسته های نامشروع شمس
در نهایت می توان گفت که مولوی در این زمینه نیز بر سبیل صوفیان سنی و علمای اهل سنت [5] رفته و حتی در مسئله منشأ این انتخاب (اجتهاد یا دستور الهی) نیز دیدگاه علمای سنی متعصب را برگزیده است. [6]
پانویس ها