فهرست
ماه محرم و روز عاشوراء در تقویم فرهنگی-مذهبی اهل سنت، عیدی خجسته و مبارک است. بسیاری از صوفیان نیز هم به جهت تعلقات مذهبی و هم عرفانی-طریقتی، ماه محرم و روز عاشوراء را عیدی مبارک دانسته و به شادمانی و پایکوبی می پردازند.
گونه شناسی مخالفان عزاداری
مخالفت با عزاداری سید الشهدا علیه السلام عمدتا از جانب این گروه ها بود:
بنی امیه و بنی مروان و نواصب
امام علیه السلام می فرماید: «بنی امیه لعنه اللَّه علیهم و آن افرادی از اهل شام که آنان را در کشتن حسین اعانت نمودند، نذر کردند اگر حسین کشته شود و مقام خلافت، نصیب آل ابو سفیان شود روز عاشورا را برای خود عید قرار دهند و آن روز را برای به شکرانه قتل حسین، روزه بگیرند. »[1]
غالیان؛
میمون طبرانی از غلات نصیریه در کتاب «مجموع الاعیاد» بخشی را به «عید عاشور» اختصاص داده و می گوید: «عوام در عاشورا مشکی میپوشند و محزون هستند. اما اهل توحید، عاشورا را مسرورند و متبرک میدانند. … زیرا حسین علیه السلام هم مانند عیسی علیه السلام کشته نشد. [سپس برای تأیید مطلبش میگوید:] سیدنا الخصیبی «مؤلف کتاب الهدایة الکبری» نیز همین مطلب را بصورت شعر سروده است. در ادامه نیز شعر خصیبی را میآورد.»[2]
امام صادق علیه السلام در روایتی تصریح دارند که ضرر این غالیان از قاتلان سید الشهدا علیه السلام بر شیعه بیشتر است و می فرمایند: «كسى كه گمان كند امام حسين عليه السّلام كشته نشده قطعا پيامبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله و على عليه السّلام و ائمّه بعد ايشان عليهم السّلام را تكذيب كرده»[3]
فرقه هایی از صوفیان؛
در این نوشتار به اختصار دیدگاه صوفیه تبیین می شود.
اقسام رویکرد صوفیه
بسیاری از صوفیان در طول تاریخ، ماه محرم و روز عاشورا را مبارک و میمون دانسته و با گریه کردن و عزاداری بر سید الشهدا علیه السلام مخالف بودند. رسمی که ریشه در آموزه های بنی امیه دارد؛ در زیارت عاشورا می خوانیم «یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو أُمَیَّةَ» بنی امیه روز عاشورا را مبارک و عید قرار داد.
اما این واکنش صوفیه مبتنی بر مبانی مختلفی بوده است:
- رویکرد حدیثی و استناد به روایات جعلی
- رویکرد عرفانی و نظریه فناء فی الله
- رویکرد اخلاقی-روانی و مذمت گریه
- رویکرد کلامی مبتنی بر نظر عدالت صحابه
- رویکرد عقیدتی مبتنی بر بدعت تراشی
رویکرد حدیثی) روایات مجعول
بسیاری صوفیان مشهور تاریخ (بر اساس روایاتی که عمدتا نواصب و بنی امیه جعل و ترویج کرده اند) ماه محرم[4] را در تاریخ بشر، ماهی نیکو می دانستند و معتقد بودند سلسله رویدادهای مبارکی برای انبیاء و اولیاء در روز عاشوراء از ماه محرم رخ داده است مثل پذیرفته شدن توبه حضرت آدم، ساکن شدن کشتی حضرت نوح، شکافته شدن دریا برای بنی اسرائیل و غیره.[5] حکیم ترمذی، میبدی، غزالی، ابوطالب مکی و ابونعیم اصفهانی این روایات را نقل کرده و عاشورا را عید دانسته اند.[6]
ابوسعید ابوالخیر و عاشورا
نقل است که ابوسعید ابوالخیر از مشایخ بزرگ تصوف خراسان در قرن چهارم و پنجم، در روز عاشوراء، به منظور شادمان ساختن فقرای نیشابور، طبقی از حلوا و شیرینی و نان و آب برای آنها می فرستاد.[7]
ابن عربی و عاشورا
ابن عربی در آثار مختلف خود درباره برکت روز عاشورا سخن گفته و حتی آن را در کنار دیگر اعیاد اسلامی مثل روز جمعه و عرفه و مباه مبارک رمضان قرار می دهد.[8] وی بر خلاف تاکیدات اهل بیت علیهم السلام و روایات شیعه، تاکید زیادی بر صوم روز عاشورا داشته و درباره پاداش آن می گوید «من صام یوم عاشوراء کان لصاحبه مشهدان و تجلیان»[9] یا «صیام یوم عاشوراء کفاره عن السنه التی قبله.»[10]
همچنین بخوانید: ابن عربی: شرافت ، فضیلت و برکت روز عاشورا ! صوم عاشورا ، کفاره گناهان یک سال!
پاسخ
ماه محرم و روز عاشوراء در تعالیم ثقلین، ماه عزاست؛ اهل بیت علیهم السلام فرمودند کسی که این روز را مبارک بداند با آل زیاد محشور می شود «فَمَنْ صَامَهُ أَوْ تَبَرَّکَ بِهِ حَشَرَهُ اللَّهُ مَعَ آلِ زِیَادٍ».[11] طبق سنت و رسم رایج در فرهنگ اسلامی، مسلمانان در روزهای عید روزه گرفته و شادی می کنند و نه ایام حزن و ماتم و غم. اهل بیت علیهم السلام روایات فراوانی در مخالفت با روزه عاشورا دارند. امام صادق علیه السلام در پاسخ به شخصی که از حکم روزه روز عاشورا سوال کرده بود، که از روزه عاشورا، نهی می کنند و میفرمایند:
یَوْمُ عَاشُورَاءَ فَیَوْمٌ أُصِیبَ فِیهِ الْحُسَیْنُ صَرِیعاً بَیْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَی حَوْلَهُ عُرَاةً أَ فَصَوْمٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ کَلَّا وَ رَبِّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ.[12]
روز عاشورا، روزی است که مصیبت حسین و بر خاک افتادن او میان یارانش، پیش آمد و یارانش نیز برهنه، بر گِرد او بر زمین افتاده بودند. آیا در چنین روزی، روزه میگیرند؟ سوگند به پروردگار که چنین کاری هرگز، روا نیست.
در نقل دیگری با صراحت بیشتر فرمودند:
«إن آل أمیة علیهم لعنة الله ومن أعانهم علی قتل الحسین من أهل الشام، نذروا نذرا إن قتل الحسین علیه السلام وسلم من خرج إلی الحسین علیه السلام وصارت الخلافة فی آل أبی سفیان، أن یتخذوا ذلک الیوم عیدا لهم، وأن یصوموا فیه شکرا.»[13]
بنی امیه لعنه اللَّه علیهم و آن افرادی از اهل شام که آنان را در کشتن حسین اعانت نمودند، نذر کردند اگر حسین کشته شود و مقام خلافت، نصیب آل ابو سفیان شود روز عاشورا را برای خود عید قرار دهند و آن روز را برای به شکرانه قتل حسین، روزه بگیرند.
رویکرد عرفانی) فناء فی الله
امام حسین علیه السلام با شهادت خویش، در ذات حق تعالی فانی و مضمحل شد پس باید برای این اتفاق مبارک و ترفیع مقام، شادمانی کرد. لذاست که آقای الهی قمشه ای می گوید «روز عاشورا در خیابان می رقصیم»[14]
مولوی و عاشورا
مولوی طبق این مبنا می گوید عزاداری شیعیان به خاطر جهل و نادانی آنها به مقام سید الشهدا علیه السلام است:
ناله و نوحه كند اندر بكا****شيعه عاشورا براى كربلا
پس عزا بر خود كنيد اى خفتگان****ز انكه بد مرگى است اين خواب گران
در ادامه می گوید در این روز باید دست افشانی و پایکوبی کنیم:
روح سلطانى ز زندانى بجست****جامه چه دْرانيم و چون خاييم دست
چون كه ايشان خسرو دين بوده اند****وقت شادى شد چو بشكستند بند[15]
مولوی در کتاب مثنوی در جسارتی آشکار به مقام سید الشهدا علیه السلام آورده است:
هين مدو گستاخ در دشت بلا**** هين مران كورانه اندر كربلا[16]
(کورکورانه مرو در کربلا **** تا نیفتی چون حسین اندر بلا)[17]
علامه جعفری به شدت بر مولوی اعتراض کرده و می نویسد:
«اگر گذشتن و انقراض حادثه ی کربلا بتواند دلیلى به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتى جلال الدین هم نمى تواند بگوید تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنانکه داستان خونین کربلا گذشته و به سلسلهء ابدیت پیوسته است هم چنین تبهکارى ها وگنه کارى هاى ما نیز به حکم
هر نفس نو مىشود دنیا و ما ### بىخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوى نو نو مىرسد ### مستمرى مىنماید در جسد
گذشته و به پشت پردهی طبیعت خزیده است، دیگر جایى براى گریه نمى ماند. اگر بگویید: گریه توام با توبه و بازگشت، کثافتها و لجنهاى روح را شستشو مىدهید، مىگوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافتها و لجنهایى را که به روى انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده مىشود، شستشو مىکند و مىگوید: روى انسان را پاک نگه بدارید… جلال الدین دو موضوع فرد و اجتماع را در این داستان بهم مخلوط نموده و به نتیجهء نادرستى رسیده است»[18]
کجایید ای شهیدان خدایی
اما از جمله اشعار کربلایی معروف، این ابیات منسوب به مولوی در دیوان شمس به (تصحیح مرحوم فروزانفر) است:
کجایید اى شهیدان خدایى ****بلاجویان دشت کربلایى
کجایید اى سبک روحان عاشق****پرنده تر ز مرغان هوایى
کجایید اى شهان آسمانى ****بدانسته فلک را درگشایى … [19]
نقد و برررسی: دیوان شمس به دلیل حجمِ گسترده، تشویش و اغلاق نسخ، هنوز به تصحیح قابل اعتمادی نرسیده است. در تصحیح فروزان فر، ده نسخه خطی را در تصحیح دیوان شمس به کار گرفته است. بر اساس فهرست توصیفی فروزانفر – که در مقدمه ی جلد اول دیوان کبیر آمده – می توان دریافت که وی نسخه ی «فذ» یعنی نسخه ی قونیه مورخ ۷۷۰ را به دلیل این که کامل ترین نسخ است و تعداد اشعار آن از همه بیشتر، در استنساخ مبنای کار قرار داده است. بنابراین مبنا و روش فروزانفر، حجیم ترین نسخه بوده است و نه معتبر ترین و قدیمی ترین آن که البته این روش مورد نقد نسخه شناسان و ادیبان دیگری مثل مجتبی مینوی قرار گرفته است.[20]
از سوی دیگر، تعلیقات مرحوم فروزانفر درباره این اشعار (کجائید ای شهیدان خدایی) نشان می دهد که آنها در نسخه های معتبر و قدیمی قو(نسخه موزه قونیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است)، قح(نسخه کتابخانه گدک احمد پاشا) و عد(نسخه کتابخانه اسعد افندی در سلیمانیه که از روی نسخ دست اول استنساخ شده است) وجود ندارد، و به قول مجتبی مینوی، انتساب آن به مولوی مردود است و نمی توان از این اشعار برای تحلیل دیدگاه های مولوی بهره جست.[21]
بیشتر بخوانید: آیا شعر کجایید ای شهیدان خدایی … متعلق به مولوی است؟
شمس تبریزی و عاشورا
شمس تبریزی نیز کسانی که بر سیدالشهدا علیه السلام می گریستند را تمسخر کرده و می گفت:
«شمس خُجَندی بر خاندان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) میگریست، ما بر وی گریستیم، یکی به خدا پیوست، بر وی میگرید»[22]
تصوف حوزوی و عاشورا
یکی از مکاتب تصوف حوزوی موسوم به جریان علامه طهرانی یا لاله زاری این رویکرد را داشت. انها درباره مرشد خود می گویند:
«در تمام دهه عزادارى … حال حزن و اندوه در ايشان ديده نمىشد. سراسر ابتهاج و مسرّت بود ميفرمود: چقدر مردم غافلند كه براى اين شهيد جان باخته غصّه ميخورند و ماتم و اندوه بپا ميدارند. این روز تحقيقاً روز شادى و مسرّت اهل بيت است. مردم خبر ندارند، و چنان محبّت دنيا چشم و گوششان را بسته، كه بر آن روز تأسّف ميخورند و همچون زن فرزند مرده می نالند.»[23]
پاسخ
در پاسخ به مبنای عرفانی فناء فی الله می گوییم این سخن یک مغالطه است زیرا گریه بر متوفی، به خاطر عاقبت به سوء شدن او نیست.
توضیح اینکه: گریه شیعه در عزای سید الشهدا علیه السلام به خاطر این نیست که عاقبت امام به خوبی ختم شده باشد یا بدی! چه اینکه اهل بیت علیهم السلام در دنیا نیز مقام لقاء الله را درک کرده اند بلکه به خاطر ظلم و مصیبت عظمی و سترگی است که بر اهل بیت علیهم السلام، دین اسلام و جامعه مسلمین وارد شده است.
گریه شیعیان به جهت محروم شدن از برکات آل الله و ظلمی است که بر ایشان رفته است. انسان با گریه بر امام حسین علیه السلام خود را شریک غم آل الله می کند. همانطور که اهل بیت علیهم السلام در عزای سید الشهدا عزا برپا می کردند، شیعه آنها نیز در غم و شادی شان شریک بوده و عزا می گیرد و آشکارا به صاحب عزا اعلام می کند که اگر در آن زمان زنده بود، با سپاه کفر می جنگید و به امام خود ملحق می شد.
پس با این گریه، خود را به کمال و سعادت و معرفت می رساند نه اینکه بخواهد نفعی به شهید دشت کربلا رسانده باشد. همچنین این گریه، تعظیم شعائر الله و زنده نگاه دارنده مرام و مکتب اهل بیت علیهم السلام است و موجب بقای شیعه در طول قرون متمادی شده است.
ضمن اینکه فطرت و ذات انسان او را به گریه در مصیبت فقدان عزیزی وا می دارد چنانچه رسول خدا صلی الله در مرگ فرزندش ابراهیم گریست و برای برخی صحابه عزاداری کرد.
حال می پرسیم وقتی صریحا در زیارت عاشورا می خوانیم «هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه» چرا باید در عمل خود را مشابه آل زیاد و مروان و بنی امیه کنیم و برای کار خود مبنا و نظریه بتراشیم؟
همچنین بخوانید: آیا روز عاشورا، روز شادی و فرح است؟ پاسخی به مقاله آقای محمدحسن وکیلی
همچنین بخوانید: دانلود کتاب عاشورا روز سرور یا حزن؟ سید محمودرضا هاشمی نسب
رویکرد اخلاقی-روانی) مذمت گریه و عزاداری
برخی دیگر از صوفیان، اساسا با گریه و عزاداری مخالف هستند تفاوتی نمی کند برای چه کسی و به چه علتی باشد. بلکه آنها در هر شرائطی به دنبال حالت جذبه هستند و می گویند این جذبه انسان را به مقام فناء می رساند. جذبة من جذبات الحق تربى على أعمال الثقلين [یک جذبه رحمانی با عمل جن و انس برابری می کند][24]
این دسته از صوفیان حتی اگر مجالس بزرگداشتی هم برای امام حسین علیه السلام برپا کنند، فضای مجلس را با ضرب آهنگ موسیقی آکنده کرده و مخاطبین شان را به هیجان و وجد می آورند. به گونه ای که وجد و جذبه و هیجان، بر فضای ماتم و غم غلبه می کند.
رویکرد مذکور را در برخی فرقه های قلندریه و اهل فتوت در طول تاریخ می توان مشاهده کرد. این نوع مواجه صوفیه با وقایع عاشوراء آسیب های زیادی را متوجه هیئات مذهبی و عزاداری عاشورایی کرده است که ورود ابزار و آلات موسیقی به این مجالس را باید از جمله این آفات دانست.
رویکرد کلامی) عدالت صحابه
یکی از مبانی دینی اهل سنت، باور به عدالت جمیع صحابه رسول خدا صلی الله علیه وآله است. حتی اگر آنها با همدیگر مخالفت کرده باشند، ما نباید این مخالفت ها را برملا کنیم. تعدادی از مشایخ صوفیه بر اساس همین مبنا، عزاداری و مقتل خوانی را تحریم کرده بودند، زیرا به مبنای عدالت صحابه خدشه وارد می کرد.
غزالی و عاشورا
ابوحامد غزالی صوفی می گوید: «خواندن مقتـل حسیـن علیه السلام و نقل آن حرام است، زیرا سبب برانگیختن بغض مردم نسبت به صحابه و اشکال گرفتن بر ایشان می شود»[25]
دربارهی منع لعن یزید چنین مینویسد: «فرضاً که یزید قاتل حسین باشد ولی اگر توبه کرده و بعد مرده، لعن او جایز نیست، مانند کافر که اگر توبه کند لعنش جایز نیست و معلوم نیست یزید از قتل سیدالشهدا(ع) توبه نکردهاست.[26]
عبد القادر گیلانی نیز همین رویکرد را اتخاذ کرده است.[27]
همچنین بخوانید: دفاع امام محمد غزالی از یزید: یزید مومن بود،ترحم بر او مستحب و لعنش جایز نیست!
رویکرد مذهبی) مذمت روش شیعه
چندی از صوفیه به علت تعصب در دشمنی با تشیع و شیعیان، عزاداری آنها را هم نقد می کردند. آنها معتقدند چون این عزاداری به رسم و سلوکی برای شیعیان تبدیل شده است، صوفیان اهل سنت باید از این اعمال دوری کنند.[28] محمد غزالی با اتخاذ این رویکرد می گوید: «إيّاه ثم إيّاه أن يشتغل ببدع الرافضة و نحوهم، من الندب و النياحة و الحزن»[29]
رویکرد عقیدتی) بدعت تراشی
برخی دیگر معتقدند عزاداری برای سید الشهدا علیه السلام در تعالیم دینی وارد نشده است لذا یک بدعت است و هر بدعتی را باید ترک کرد.
عبد القادر گیلانی و عاشورا
عبد القادر گیلانی پایه گذار فرقه قادریه عزاداری شیعیان برای سید الشهدا علیه السلام را بدعت می شمارد و به برپایی جشن و سرور در عاشورا و استفاده از البسه نو و دیدار و تبریک گویی به یکدیگر با شیرینی جات فتوا میدهد. [30] «یتخذ یوم فرح و سرور.»[31]او بعد از توبیخ کسانی که روز عاشورا را به خاطر شهادت سید الشهدا علیه السلام، روز عزا قرار داده اند درباره این نظریه در قالب یک اشکال و جواب مطالبی را میآورد و مدعی می شود اگر بنا باشد برای کسی عزاداری کنیم، روز مرگ ابوبکر برای این کار سزاوارتر است:
«اشکال میکنند که سزاوار هست که مردم به خاطر فقد حسین علیه السلام در مصیبت و ماتم به سر برند ولی شما عامه، این روز را، روز شادی و شادمانی قرار داده اید، و در این روز، دستور میدهید که مردم از در وسعت با خانواده خود برخورد کنند و بر ضعفا و مساکین انفاق و صدقه اعطا نمایند که این اعمال جایز نیست از سوی جماعت مسلمین در حق حسین روا داشته شود؟ (عبدالقادر گیلانی در پاسخ میگوید) اشکال کننده به اشتباه رفته و اعتقادش قبیح و فاسد است زیرا خداوند شهادت را برای سبط پیامبر در اشرف ایام برگزیده تا کرامت وی چند برابر گردد و به منزلت خلفا راشدین که شاهدان به شهادت هستند برسد، و اگر جایز باشد که مردم روز مرگ حسین را روز مصیبت و عزا بدانند بهتر آن است که روزدوشنبه را که پیامبر و ابوبکر از دنیا رفته اند روز عزا و ماتم قرار دهند. … اگر روز عاشورا، روز ماتم و عزا بود، شایسته بود که صحابه هم چنین سیرهای میداشته و در آن روز عزاداری میکردند زیرا آنها نزدیکتر به آن مصیبت از ما بودند (اما آنها چنین کاری نکردند)» [32]
پرداختن به عاشوراء
برخی از شعرا و نویسندگان صوفیه در طول تاریخ با انگیزه ها و مقاصد متفاوت، به پاره ای از وقایع عاشورا و حوادث دشت کربلا اشاره کرده اند. شماری از آنها مثل حسین بن منصور حلاج، تلاش داشتند با مشابهت سازی های نابه جا و تشبیه خود به امام حسین علیه السلام، در برانگیختن عواطف مسلمین نسبت به خویش اقدام کرده باشند. حلاج راجع به خود می گوید:
من حسين وقت و نااهلان يزيد و شمر من****روزگارم جمله عاشورا و منزل كربلا[33]
مستملی بخاری در شرح التعرف،[34] ابوالحسن هجویری در کشف المحجوب و عطار نیشابوری در تذکرة الاولیاء[35] و برخی دیگر از صوفیان متقدم به برخی وقایع عاشورا اشاره ای کوتاه می کنند و حتی برخی از آنها مثل نجم الدین کبری[36] و عبد الرحمن جامی[37] و عبد الرزاق کاشانی[38] و غیره به زیارت امام حسین علیه السلام در کربلا هم می روند. هجویری راجع به سید الشهدا علیه السلام می نویسد:
«از محقّقان اوليا بود و قبله اهل بلا و قتيل دشت كربلا و اهل اين قصّه بر درستى حال وى متّفقند كى تا حقّ ظاهر بود مر حقّ را متابع بود چون حقّ مفقود شد شمشير بركشيد و تا جان عزيز فداى شهادت خداى عزّ و جلّ نكرد نياراميد و رسول را عم اندر وى نشانهائى بود كى او بدان مخصوص بود.»[39]
آسیب ها و چالش ها
تحریف حقائق عاشورا
ورود نویسندگان صوفیه به حیطه وقایع و تاریخ عاشورا البته آسیب های زیادی به دنبال داشت. روحیه ولنگاری صوفیه در نقل و ضبط منقولات، عدم توجه به اعتبار مرویات تاریخی و حدیثی و مبنای مشروعیت جعل حدیث و تحریف تاریخ در سیره متصوفه، سبب ورود حجم زیادی از مجعولات و مکذوبات به حیطه حوادث عاشورا شد.
سردمدار این مجعولات نیز یک صوفی اهل سنت نقشبندی به نام ملاحسین واعظ کاشفی (910ق) نویسنده کتاب «روضة الشهداء» بود. این کتاب حقائق تاریخی عاشورا را به شکل افسانه ای و اسطوره ای درآورده است. در این کتاب جعلیات زیادی راجع به عاشوراء وجود دارد که بعدها به دیگر شیعیان مثل کتاب اسرار الشهاداة ملاآقای دربندی و غیره راه یافت.
شهید مطهری در این رابطه می نویسد:
«قبل از این کتاب، مردم به منابع اصلى مراجعه مى کردند…. [اما] چون این کتاب اولین کتابى بود که به زبان فارسى نوشته شد، [مرثیه خوانها] که اغلب بى سواد بودند و به کتابهاى عربى مراجعه نمى کردند، همین کتاب را مى گرفتند و در مجالس از رو مى خواندند. این است که امروز مجلس عزادارى امام حسین را ما «روضه خوانى» مى گوییم… من وقتى این کتاب را خواندم، دیدم حتى اسم ها جعلى است؛ یعنى در میان اصحاب امام حسین اسم هایى را مى آورد که اصلًا چنین آدم هایى وجود نداشته اند؛ در میان دشمن ها اسم هایى مى برد که همه جعلى است؛ داستان ها را به شکل افسانه درآورده است.»[40]
تفسیر عرفانی از عاشوراء
آسیب دیگر ورود آموزه ها و تعالیم صوفیه به ادبیات عاشورائی و سپس رخنه در باورهای شیعی بود. صوفیانی مثل میرزا حسن صفیعلیشاه در مثنوی زبدة الاسرار، وقایع کربلا و حرکات سید الشهدا علیه السلام را مطابق برخی از اندیشه های خود چون فناء فی الله و تقابل عقل و عشق و غیره تفسیر کردند. تفسیر عرفانی از عاشوراء که به نوعی از تقابل عقل و عشق و ذبح عقل به پای عشق دامن می زد، بعدها به یکی از تفاسیر مهم تبدیل شده و نزد برخی از شیعیان هم مقبول افتاد.
به عنوان مثال صفی علیشاه می گوید وقتی امام حسین علیه السلام به میدان آمد تا جنازه علی اکبر را برگرداند، در کمال تعجب فرزند خود را پیدا نکرد در همین اثنا، فرزند ندا داد که ای پدر، من را نمی یابی چون فانی فی الله شدم و دیگر زمان و مکان ندارم
زد صدا او را به آواز جلی****کت نبینم در کجایی یا علی ؟
گفت : ای شه در بیابان فنا****نیستم دیگر مکان و حد و جا!
از مکان و لا مکان بیرون شدم****عین ذات حضرت بی چون شدم!
صفی علیشاه می گوید وقتی امام حسین علیه السلام، فرزند خود را در عالم کثرات و خلایق پیدا نکرد، به عالم وحدت که همان ذات خداست، رفت و فرزندش را در ذات خدا پیدا کرد. چون امام حسین علیه السلام قبلا به فناء رسیده بود، به هر دو عالم وحدت و کثرت احاطه داشت:
چون علی را اندر این کثرت نیافت****هِشت کثرت را و در وحدت شتافت
دید در صحرای وحدت واردش****متصل با ذات پاک واحدش[41]
محرمات در عزاداری
برخی فرق صوفیه معاصر نسبت به برپایی مجالس عزاداری برای سید الشهدا علیه السلام اهتمام دارند و از این جهت فرصت به حساب می آیند اما در عین حال غالب مجالس آنها آمیخته با محتوای انحرافی و نادرست و بعضا حرام است مانند ترویج کلمات غلوآمیز درباره اهل بیت علیهم السلام مثل هو کشیدن، استفاده از اشعار و احادیث مجعول، استفاده از موسیقی و غنا و انجام اعمالی مثل فرو کردن سیخ در بدن و غیره … .
صوفیان معاصر و مجالس عزاداری
امروزه غالب مجالس عزاداری سید الشهدا علیه السلام تحت نفوذ رهبران شریعت و علمای شیعه است. به همین خاطر برخی فرق صوفیه (رهبران طریقت) بیشتر به دنبال محدود کردن این مجالس و کاستن از دامنه نفوذ آن و جایگزین کردن آنها با مجالس ذکر و سماع هستند. سلطان حسین گنابادی می نویسد: «مجالس روضه و هزینه آن را محدود کنند که این مجالس در مواضع معین با هزینه کم و وعاظ مهم منعقد شود.»[42]
او در برخی انواع عزاداری ها می گوید :
«منابر کنونی و حال اکثر روضه خوان هاي این زمان و این قبیل مجالس به ظاهر ثوابی بر آن مترتّب نیست … تشویق به گریه می نمایند ولی شرایط و علل آن را بیان نمی کنند… از حرکات خلاف شرع و عقل از قبیل زنجیر زدن، پشت را مجروح نمودن، آهن به بدن کوبیدن، تیغ زدن که در اواخر مرسوم شده تشویق نموده بلکه آنها را عبادت می گویند.» [43]
منابع
- ابن عربی، محیی الدین. الفتوحات المكية( اربع مجلدات) ، ناشر: دار الصادر، بيروت، چاپ اول. بی تا
- ابن عربى، محيى الدين. الفتوحات المكية، تصحیح عثمان يحيى، 14جلد، دار احياء التراث العربى، بيروت .1994م
- ابن عربی، محیی الدین. فصوص الحكم، 1جلد، دار إحياء الكتب العربية قاهره، چاپ اول، 1946 م
- ابن حجر هیثمی، احمد بن محمد. الصواعق المحرقه. بی نا. تهران. بی تا
- ابو نعيم اصفهانی، احمد بن عبد الله. حلية الاولياء و طبقات الاصفياء. مصحح: محمد رضا شفيعى كدكنى. دار ام القراء للطباعة و النشر. قاهرة. چاپ اول. بی تا
- افلاكى، احمد بن اخى ناطور. مناقب العارفين، [ بى نا]، آنكارا، چاپ اول، 1959 م
- بخارى، اسماعيل مستملى. شرح التعرف لمذهب التصوف، 5جلد، انتشارات اساطير – تهران، چاپ: اول، 1363.
- گیلانی، عبدالقادر. رسایل عبدالقادر گیلانی، ترجمه حیدر شجاعی، تهران، مولی. 1393 ش
- گیلانی، عبدالقادر. الغنیة لطالبی طریق الحق. شرکة القدس للتصدير. مصر. 1427ق
- گیلانی، عبدالقادر. الفتح الرّبانی، محمد جعفر مهدوی، احسان، 1380ش
- گیلانی، عبدالقادر. سرّ الاسرار و مظهرالانوا ر، خالد عدنان و محمد غسان، مسلم زمانی و كریم زمانی، نی، 1385ش
- گیلانی، عبدالقادر. فتوح الغیب، حواری نسب، كردستان، 1380ش
- گیلانی، عبدالقادر. وصایا و مكتوبات، جمیل ابراهیم حبیب، حمید مهدوی، كردستان، 1383ش
- صنعانی، عبد الرزاق، مصنف عبدالرزاق. منشورات المجلس العلمی. بی تا
- طبسی، نجم الدین. صوم عاشورا بین السنه النبویه و البدعه الامویه. منشورات عهد. بی تا
- صفی علیشاه، میرزا حسن. مثنوی زبدة الاسرار. بی نا. بی تا. بی جا
- صدوق، محمدبن علی. علل الشرایع. نجف. المکتب الحدریه. 1385ق
- عطار نيشابورى، فريد الدينتذكرة الأولياء( الوسطانى). محمد الاصيلى الوسطانى. مصحح: محمد اديب الجادر. دار المكتبى. دمشق. 1430 ق
- غزالی، ابو حامد محمد. احیاء علوم الدین، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی، تهران، علمی و فرهنگی. 1374ش
- جعفری، محمد تقی. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش
- حلاج، حسين بن منصور. ديوان الحلاج، تصحیح محمد باسل عيون السود، 1 جلد، دار الكتب العلمية، بيروت، چاپ دوم، 2002 م
- جعفری، محمد تقی. تفسیر و نقد و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی. چاپ هفدهم. 15 مجلد. موسسه تدوین و نشر آثار علامه محمد تقی جعفری. تهران. . 1396ش
- کلینی، محمد بن يعقوب بن اسحاق. الكافي، تصحیح على اكبر غفارى و محمد آخوندى، 8 جلد، دار الكتب الإسلامية، تهران 1407ق
- كاشانى، عبد الرزاق. مجموعه رسائل و مصنفات كاشانى. مجيد هادى زاده. ميراث مكتوب. تهران.1380ش
- گنابادی، سلطان حسین. تجلی حقیقت در اسرار فاجعه کربلا، نشر حقیقت، تهران، چاپ چهارم، 1372ش
- طبرانی، میمون بن قاسم. مجموع الاعیاد. بی نا. بی جا. بی تا
- سلمی، ابو عبد الرحمن محمد. مجموعه آثار سلمی. مركز نشر دانشگاهى. تهران. 1369ش
- سلمی، ابو عبد الرحمن محمد. طبقات الصوفية. دار الكتب العلمية. بيروت. 1424 ق
- شمس تبریزی. مقالات شمس تبریزی، تصحیح و تعلیق محمد علی موحد، تهران، طرح نو،چاپ اول، 1375ش
- مكى، ابو طالب. قوت القلوب فى معاملة المحبوب، تصحیح باسل عيون السود، دار الكتب العلمية، بيروت، 1417 ق
- مطهری، مرتضی. مجموعه آثار (حماسه حسینی) ج۱۷، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۷
- مطهری، مرتضی. حماسه حسینی. تهران. صدرا. بی تا
- مولوی، جلال الدين محمد بلخى. کلیات شمس(دیوان کبیر)، با تصحیحات و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، دانشگاه تهران، تهران. چاپ سوم . ۱۳۶۳ ش
- مولوی، جلال الدين محمد بلخى. مثنوى معنوى، 1جلد، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى – تهران، چاپ: اول. 1373ش
- ميبدى، ابو الفضل رشيد الدين. كشف الأسرار و عدة الأبرار.مصحح: على اصغر حكمت. انتشارات امير كبير. تهران. 1371ش
- جامى، عبد الرحمن. نفحات الأنس، مصحح: وليام ناسوليس، ناشر مطبعه ليسى، چاپ كلكته، 1858م
- هجويرى، ابو الحسن على. كشف المحجوب، تصحیح و- ژوكوفسكى، 1 جلد، طهورى، ،تهران، چاپ چهارم، 1375ش
منبع: سایت ویکی تصوف مدخل عاشورا (با تغییراتی اندک)
پانویس ها
مطالب خوبی را بیان نموديد ولی این که شمس تبریزی درباره ابی عبدالله گفت در دفاتر و دیوان شمس نیست و تهمت به وی است. لطفا دقت کنید.
دیوان شمس مال شمس تبریزیه؟؟!!!!
دیوان شمس همون دیوان مولوی هست که به اسم استادش نامگذاری شده و هیچ کدوم از اشعارش مال شمس نیست و همش مال مولویه
این مطلبی که از شمس آوردن تو مقالات شمس ص271 هست
میتونی مراجعه کنی و ببینی